به سوی کمال

یاحق ...

من خیر و صلاح خودم را نمی‌دانم. من این‌طور وقت‌ها فقط بلدم خودم را به تو بسپارم. تو، مثل همیشه، کار من را همان‌طور که در شأن خداییِ توست، همان‌طور که از حکمت و لطفت انتظار می‌رود، بر عهده بگیر و سرپرستی کن.

تَوَلّ مِن اَمری ما اَنتَ اهلُه.

پ.ن

مدتیست ظرف نباتمان خالیست

چای می خورم وحسرت خراسان

چند روزیست بدجور هوایی هوایِ حرمت شده ام ...

 

به سوی کمال...

یا حق ...

... نپرس از این گیسوانی که سفید شده ،این قامتی که خمیده ،این صدایی که گرفته ...

من آیینه ی تمام نمایِ تو شده بودم تویِ کوفه ،تویِ شام . همه می گفتند: « این حسین است در آیینه ی تانیث». آیینه ی تو شدن سخت است . این سفیدیِ گیسو ، این چشم هایِ کم سو ،این خمیدگی قامت از بار همان رسالت است . من رسولی از میقات بر گشته ام برادر! با الواحی از آیه هایِ درد و صبر و ایستادگی . اربعینم تمام شد .

بر زینبِ تو چهل روز گذشته است . باورم نمی شود ؛ چهل روز بی تو ... چهـــل روز ...

به سوی کمال...

یا حق ... 1: می گویند زن های عرب دلشان که می گیرد ،غصه که می افتد به جانشان ، راه کج می کنند سوی حرم تو آقا! می نشینند یک گوشه چادر شان را روی صورتشان می کشند هی می گویند یا عباس ادرکنی ، ادرکنی بحق اخیک الحسین ، اصلا حرمت معروف است به عقده گشایی و باز کردن سفره دل .2: می گویند شیعیان مدینه کارشان ک به سوی کمال...ادامه مطلب

یا حق ... همیشه خواندن این آیه "لَعَمْرُكَ إِنَّهُمْ لَفِي سَكْرَتِهِمْ يَعْمَهُونَ"1 برام توام با یک حس عجیبی نسبت به حضرت محمد (ص) بوده.نه فقط بزرگی و عظمت، گاهی یک‌جورهایی ترس. لحن کلام‌شان خیلی سنگین است، نهیب دارد، آدم را میخ‌کوب می‌کند گاهی، نفس را حبس می‌کند از صلابت و شدت. انگار که حال و هوا به سوی کمال...ادامه مطلب

اوایل عموما با همسرخان ظرفها رو می شستیم، گاهی هم خودش به تنهایی این کار رو انجام می داد. با عرض شرمندگی بسیار باید بگم در ظرف شستن ، بنده تنبل تشریف داشتم. میذاشتم ظرفها خوب جمع بشه بعد اقدام به شستن میکردم. و به نظرم وجهه ی خوبی نداشت ، چون همیشه ی خدا آشپزخونه نامرتب و سینک پر از ظرف بود. تا اینکه یه روز همسرخان طاقتش طاق شد و گفت : یه کمی هم به آشپزخونه رسیدگی کن ، نذار این قدر ظرف جمع شه ، تو شستنش هم اذیت میشی وقتی ظرفا زیاد باشه. و خوب که توجه کردم ، دیدم آشپزخونه و ظرف کثیف اعصابشو به هم میریزه و دوست داره خونه و به خصوص آشپزخونه تمیز باشه. و این شد که به سوی کمال...ادامه مطلب

یا حق ...

1: روزهایی هم بود که حس پرواز داشتیم.

یادش به خیر

2: شاخه هایم زخاک بیرون است

چند روزی مرا تحمل کن ...

3: شبِ تاریک
و
بیمِ موج
و
گردابی چنین هایل
کجا دانند حالِ ما سبک‌بارانِ ساحل‌ها

 (دلی که چنین گرفته و سرگردان است ،را کجا باید رها کرد ؟)

به سوی کمال...

یا حق...

دلم برای یک صفحه - حتّا یک خط -  نوشتن لک زده ....

.....

 

به سوی کمال...

یا حق... 1:آی روزهای سفید « ایام البیض »بیایید که بدانمسفیدیِ شما بیشتر استیا سیاهی‌های دل من 2: به نظر من که به روز تولد حضرت امیر، «روز مرد» خیلی می‌آید. اگر قرار باشد برای مردها قله‌ای ترسیم کنند یا اگر بنا باشد زن‌ها معیار و مقیاسی از یک مرد کامل داشته باشند، علی، فرزندِ ابی‌طالب – سلام خدا بر او - نمونه‎ی خوبی‌ست. و من اگر قرار باشد برای امروز تو آرزویی داشته باشم، روز به روز نزدیک‎تر شدن به این قله را برایت می‎خواهم. 3: هدیه ی روز مرد از طرف من برای شما این باشد: ثواب سه روز اعتکاف و 15 جزء از قرآن پیشکشِ مهربانی هایت   به سوی کمال...ادامه مطلب

یاحق...

باید بگویم و بنویسم که در مدت این یک یا دو سال واقعا دلم برای اینجا ، این خانه ی دنج تنگ شده بود ، و دلم برای نوشتن ؛ نوشتن دل نوشت هایی از جنس دو نفره ، از جنس زندگی ای جدید ، نو ، تازه و مهم تر از همه جهادگونه تنگ شده بود.

دلم برای یک صفحه -‌ حتا یک خط نوشتن لک زده.

 

به سوی کمال...

کتاب هایش شامل: قرآن ، نهج البلاغه ، یه کتاب دعا ، توضیح المسائل ، مردان مریخی و زنان ونوسی ، چند کتاب مرتبط بارشته اش ، و سه یا چهار کتاب مذهبی خاص. بار اول کمی جا خوردم ، فقط همین ها !!!! - کتاب های من چند کارتن می شد از هر نوع کتابهایی . - بار اول که دید جا خورد ، گفت همه ی این ها را خوانده ای؟ - گفتم همه را نه ، ولی بیشترشان را خوانده ام. - گفت :نظرت در مورد این همه کتاب چیه؟ یا اصلا چه دیدی نسبت به کتاب داری؟  - گفتم :خب همه میدونیم که چقدر خوبه و تاثیر داره تو زندگی ، نوع تفکر  ، یه دید خاصی میده ،تا از یه دریچه دیگه گاهی به زندگی نگاه کنیم . - گفت : یعنی تو از پشت ا به سوی کمال...ادامه مطلب